شورکردن غذای فرمانده ، خاطره ای از حسین عبدی نسب

ساخت وبلاگ

خاطره من خیلی قدیمیه

مرداد ماه 1352 بود آموزشی رفتیم کرمان ، بعد آموزشی هم تا یک سال همون پادگان بودم

خاطره یی که می خوام تعریف کنم از پاس بخشی مه

یک روز پاسبخش بودم ظهر که نگهبابان پاس 1 رو فرستادم سر پست ، رفتم توصف غذا که ناهار بگیرم

دیدم خیلی شلوغه

پیش خودم گفتم زرنگی می کنم

می رم میگم اومدم ناهار فرمانده رو ببرم و ناهار خودمم می گیرم

چون می دونستم سرباز شایسته که تو دفتر فرماندهیه رفته مرخصی

رفتم دم درب آشپزخونه و گفتم شایسته مرخصیه منم پاس بخشم غذای فرماندهی را بده ببرم

اونم می دونست مانور داریم و فرماندهی امشب پادگانه

غذا را گرفتم و رفتم داخل آسایشگاه تا کلاهم را بزارم سرم و با وضع مرتب برم دفتر فرمانده پادگان

غذای خودم را گذاشتم داخل کمد وغذای فرماندهی رو گذاشتم روتخت که ببرم

همین لحظه گروهبان صالحی صدام کردو با صدای بلندگفت : عبدی نسب بیا لوحه را امضا کن

قانوناً باید بعد از صبحگاه امضا می کردم ولی تاخیر افتاده بود

رفتم امضا کردم و برگشتم

تو این چند دقیقه که نبودم سربازمجید حسنی فکر کرده بود غذایی که روی تخته از منه

بی انصاف هرچی نمک بود ریخته بود رو غذا

من بی خبر از همه چی

غذارا برداشتم و رفتم دفتر فرمانده پادگان

یک احترام شصت تیری هم چسبوندم و غذا را گذاشتم رو میز عسلی که وسط دفتر بود و با یک احترام شصت تیری دیگه عقب گرد کردم و اومدم بیرون

نیم ساعتی گذشت سرباز حیدری اومد گفت برو دفتر فرماندهی

فکر کردم تیمسار ناهارشو خورده

رفتم و دوباره احترام محکمی گذاشتم

گفت: از بس غذا شور بود نخوردم ، زنگ زدم آشپزخونه گفتند غیر ممکنه ، آشپزرا احضار کردم از غذا خورده و میگه بعداً نمک ریختن داخلش

تو این کار رو کردی ؟

گفتم: خدا شاهده خبرندارم

گفت : پس کی خبرداره ؟

حقیقت را بهش گفتم ، که رفتم کلاه بزار و سرم و بعد رفتم لوحه را امضا کردم و ...

گفت: همین الان خودت را به افسر نگهبانی معرفی کن

گفتم : چشم قربان

رفتم دفتر افسر نگهبان

گفت : تیمسارفرماندهی دستور دادن 24 ساعت بازداشت باشی 15 روزهم اضافه خدمت و بعدم تسویه حساب و معرفی به زاهدان

خلاصه هرچه التماس درخواست کردم و واسطه خواستم فایده نداشت

24 ساعت را بازداشتی رو تحمل کردم و رفتم دفتر امور وظیفه دیدم همه چی جوره و نامه آماده است

معرفی نامه رو گرفتم و رفتم زاهدان تا خدمتم تمام شد .

این هم نتیجه شوخی های بی جا

+ نوشته شده در جمعه هفتم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 15:45 توسط سربازامنیّت حیدرعلی کریمی  | 

ایستگاه سربازی SoldiersStation ...
ما را در سایت ایستگاه سربازی SoldiersStation دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : karimivardanjania بازدید : 99 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 10:57