من 05 کرمان خدمت می کردم
سربازی داشتیم بنام محسن مالکی تختش درست نزدیک پنکه سقفی بود
یه روز مالکی نگهبان بود و در زمان استراحتش رو تخت دراز کشیده بود .
پاسبخش هاشمی نزدیک ساعت 14 مصادف با 2 بعد از ظهر اومد پاس دو را بفرسته سر پست ، چندتا نگهبانا را صدا کردکه بلند شدند ولی محس خواب خواب بود .
هاشمی رفت کنارش و با نهیبی گفت بلند شو هاشمی نگهبانی
این بنده خدا یه دفعه از جا بلند شد و سرش خورد زیر پنکه سقفی
فقط خدا کمکش کرد پنکه خاموش بود ، اگه روشن بود می خورد به سرو صورتش و حسابی از قیافه مینداختش
هاشمی که پاس بخش بودجا خورد و ازکارش پشیمان شد .
بعد چند تا سرباز رفتن دم افسر نگهبانی و موضوع را مطرح کردند
فرداش اون تخت یک طبقه شد و خدارو شکر هیچ اتفاق دیگه ای نیفتاد
+ نوشته شده در شنبه دوم مهر ۱۴۰۱ ساعت 11:11 توسط سربازامنیّت حیدرعلی کریمی |
ایستگاه سربازی SoldiersStation ...
ما را در سایت ایستگاه سربازی SoldiersStation دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : karimivardanjania بازدید : 102 تاريخ : دوشنبه 14 آذر 1401 ساعت: 9:09