پنکه سقفی خاطره ای از علیرضا قربانی

ساخت وبلاگ

من 05 کرمان خدمت می کردم

سربازی داشتیم بنام محسن مالکی تختش درست نزدیک پنکه سقفی بود

یه روز مالکی نگهبان بود و در زمان استراحتش رو تخت دراز کشیده بود .

پاسبخش هاشمی نزدیک ساعت 14 مصادف با 2 بعد از ظهر اومد پاس دو را بفرسته سر پست ، چندتا نگهبانا را صدا کردکه بلند شدند ولی محس خواب خواب بود .

هاشمی رفت کنارش و با نهیبی گفت بلند شو هاشمی نگهبانی

این بنده خدا یه دفعه از جا بلند شد و سرش خورد زیر پنکه سقفی

فقط خدا کمکش کرد پنکه خاموش بود ، اگه روشن بود می خورد به سرو صورتش و حسابی از قیافه مینداختش

هاشمی که پاس بخش بودجا خورد و ازکارش پشیمان شد .

بعد چند تا سرباز رفتن دم افسر نگهبانی و موضوع را مطرح کردند

فرداش اون تخت یک طبقه شد و خدارو شکر هیچ اتفاق دیگه ای نیفتاد

+ نوشته شده در شنبه دوم مهر ۱۴۰۱ ساعت 11:11 توسط سربازامنیّت حیدرعلی کریمی  | 

ایستگاه سربازی SoldiersStation ...
ما را در سایت ایستگاه سربازی SoldiersStation دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : karimivardanjania بازدید : 102 تاريخ : دوشنبه 14 آذر 1401 ساعت: 9:09