جبهه ومهمانی حمید بخشی نژاد خاطره ای از امیر مهدی یزدانی

ساخت وبلاگ

جبهه ومهمانی حمید بخشی نژاد

خاطره ای از امیر مهدی یزدانی

من دفترچه ی آماده بخدمت را از زرین شهر گرفتم ودراواخرسال 1363 به ژاندارمری اعزام شدم. درحین آموزش مقدماتی  با حمیدبخشی نژاد که از اصفهان اعزام شده بود دوست شدم .

و الان هم رفت و آمد خانوادگی داریم .

حدود 10 ماه از خدمت سربازی ما می گذشت که یک روز سر صبحگاه بخشنامه ای خواندند که باید سربازان مجرد به جبهه اعزام شوند. به ما 5 روز مرخصی دادند وگفتند که بعد از مرخصی به جبهه اعزام می شویم من به حمید گفتم من بعد ازمرخصی دیگه نمیام سر خدمت ،  جنگ که تموم بشه همه ی مارا معاف می کنند.

اما حمید با صحبتهایی که  کرد گفت : هرچی قسمته همان میشه بالاخره مرا قانع کرد که به موقع سرخدمت حاضر بشم وخوشبختانه من وحمید با همدیگه به جبهه اعزام شدیم ودرآنجانیزهمسنگر بودیم.

خاطره جالبی از حمید تعریف میکنم که درست یک هقته قبل ازعملیات والفجر 8 درمحور فاو اتفاق افتاد.

یک روز از کمکهای مردمی اهدایی رسید( کمپوت . آب لیمو .شکر. خرما. تن ماهی . انواع کنسرو . . . )  حمید رفت جلو و با لهجه ی شیرین اصفهانی به مسئول توزیع گفت : ( حجی ببخشیندا، امشب جشنی تولدی منهِ س اِگه میشه اِز هرکودوم یه بسته بدین تا یه مهمونی مفصل بیگیرم می خوام همه بِچه هارو دعوِت کونم .)

پس از این که چندتا بسته گرفت گفت:

حجی با عرضی معذرت : میگم می خوام بعداِز سربازی کاری شوما را اِدآمه بدم ، راسی دراومدش چیطورس؟

خوبِس؟ آ چیزی گیرخودمونم میاد؟

سری علی اِ گه بدِس بوگویندا؟

 یه وقت مشغولی ذمم نشیندا؟

راننده کامیون : ای بابا منم کارمندم ، شغلم راننده اداره کشاورزیه الانم ازطرف اداره اومدم ماموریت اگه خواستی باید بری ستاد کمک رسانی تا روشن بشی .

حمید: پس بی زحمِت اونجا آدرِسی خونه بابام اینارا بدین تا کمِکهای مردمی مستقیم برِد دمی خونِه مون ، آدرِسشم سر راسه ، یادداشت کون

اصفاهان محله دس ودل بازا – کوچه خیرین پلاکم نداره دری حیاطِشم زنگ زِدِس آما باباما همه میشناسندش «عبدالوهاب بخشی نژاد» معروفس به حاتِمی طایی ، اِز اسم وفامیل بابامم پیداس که آدِ می بخشنده یس .

حمید چندتا بسته گرفت وبا کمک بچه ها آورد تو سنگر، شب که شد همه را جمع کردوگفت (هی نگید اصفاهانیا خِسیسندا بیبین شوما هیچکودوم عُرضه یه همچین مهمونیا ندارین آما من هفته ای دوبار حاضرم همه تونامهمون کونم  ، هی بخوریدو بگید اصفهانیا خسیسن)

بعد ازچندروزعملیات والفجر8 شروع شد و چندتن از همدوره ای ها به درجه رفیع شهادت نائل شدند .

جای شهیدان سرباز« لطیفی – زارع – وصبوری  » خالی » و یادشان گرامی باد .

( آدرس عمداً تغییر داده شده است)


ایستگاه سربازی SoldiersStation ...
ما را در سایت ایستگاه سربازی SoldiersStation دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : karimivardanjania بازدید : 200 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1396 ساعت: 16:22