فراراز زیر سیم خاردار خاطره ای ازسید شهاب موسوی

فراراز زیر سیم خاردار خاطره ای ازسید شهاب موسوی

آموزشی را درمرکز آموزش نیروی زمینی بیرجند تمام کردیم و بعد ازآموزش به پادگان --- اعزام شدیم.

وقتی رسیدیم پادگان،اول چندبارتنبیه به نشستن وبلندشدن شدیم  وبعدهم  زاغه مهمات  را دور زدیم  ونهایتاً شب را خوابیدیم تا استراحت کنیم ، اما نصف شب به علت اینکه یکی از سربازها جورابش را درست نشسته بود و بومی داد همه را بیدار کردند تا تقریباً یک ساعتی هال مارا گرفتند.

فردا بعد ازصبحگاه با سوالاتی که ازسربازها پرسیدند هرکدام را به قسمتهای مختلف معرفی کردند .

من که جوشکاری بلد بودم به لجستیکی ( پشتیبانی) معرفی شدم تا درآنجا خدمت کنم.

تا اینکه یک روزبه ما گفتند باید پایه ها و سیم خاردارهای ضلع شرقی پادگان را تعمیر کنید . ضلع شرقی پادگان به خیابان کمربندی شهر نزدیک بود و یک پل هم برای عبور آب از پادگان زیر آن ساخته بودند.

ما وقتی به این آبراهه رسیدیم سرگروهبان گفت : موسوی یه فکری برای این آبراهه بکن که جا خالی نداشته باشد.

من بلافاصله گفتم سرگروهبان ببخشید ، اما اگر سیم خاردار تا پایین گودال قرار بگیرد باعث انباشته شدن پلاستیک وکاغذ وآشغال میشه و مانع خروج اب میشه !

سرگروهبان گفت حالا تا اونجا که میشه انجام بده.

اما من این کار را نکردم ، تا اینکه یک روزجمعه برخلاف همیشه موقع ناهار همه را به خط کردند وآمار گرفتند و 14 نفر غایب  بودند.

علت را ازدژبان درب جبهه (درب ورودی) ونگهبان سوال کردند آنها گفتند ما دفتر ورودو خروج داریم و کسی بدون ارائه برگ مرخصی بیرون نرفته  است.

جناب سروان ساعت 10شب که موقع خاموشی بود دستور داد آمار جدید گرفتند و 14 نفر غایب هم مراجعه کرده بودند.

فراری ها را بردند دفترِ افسر نگهبان و آنها ناگزیرجریان آبراه زیر سیم خاردار وپل  جاده کمربندی را گفته بودند .

روز شنبه جلسه ای دردفتر مهندسی گرفتند که سرگروهبان وافراد مهندسی رااحضار کردند برای سرگروهبان یک توبیخی زدند و برای سربازان هرکدام سه روز اضافه خدمت درنظر گرفتند .

ودستوردادند بلافاصله آبراهه را با سیم خاردارهای حلقه ای ببندید جالب  اینکه  وقتی با بچه های مهندسی  برای تعمیر به آنجا رفتیم ابتدا با مسیر رفت وآمدی روبرو شدیم که بر اثر کثرت  تردد سربازان تبدیل به راه عمومی شده و خاک آن  بسیارنرم شده بود و هر بیینده ای را متحیّر می کرد.

البته برای ما سه روز اضافه خدمت زدند اما هیچ کدام ازکار خودناراحت نبودیم چون باعث شادی بچه هاشده بودیم .