خاطره ی اعدام تا شهادت (سرلشکرخلبان ابوالضل مهدیار و محمود شادمان بخت ) سرلشکر خلبان ابوالفضل مهدیار در 2 خرداد سال 1327 در شهر قم متولد شد.بعد از آموزش اولیه زبان انگلیسی و خلبانی هواپیما جنگنده در ایران به کشور آمریکا اعزام شد و بعد از آموزش جنگنده توانست به درجه آموزش پیشرفته هواپیما جنگنده برسد و در سال 54 گواهینامه خلبانی شکاری بمب افکن جنگنده فانتوم را دریافت کرد.از سال 1354 الی 1356 در پایگاه شکاری شیراز خدمت می کرد و در سال 56 به پایگاه شهید نوژه منتقل شد. وی در تابستان 59 به دخالت در کودتای شهید نوژه متهم و دستگیرشد ( معمولاً افرادی کارآمد ومؤثر با مهارت بالا برای کودتا ها انتخاب می شوند ) روز دادگاه مهدیار فرا رسید و نظامی مذکور در دادگاه حاضر شد. کاملاً مشخص بود که خیلی منقلب شده است و با بقیه کودتاچیان، فرق اساسی پیدا کرده است. به عبارتی، بقیه کودتاچیان در مقطع دادگاه، تقاضای اظهار ندامت و پشیمانی کردند و تقاضای عفو داشتند، اما سروان مهدیار، یک حالت عجیبی داشت. در دادگاه، خیلی از ته دل واقعاً گریه میکرد و میگفت من نمیگویم مرا اعدام نکنید، مرا اعدام بکنید، ولی بهعنوان کودتاچی اعدام نکنید. مرا ببرید در جبهه به عنوان کیسه شن از من استفاده کنید، مثلاً بزنند من کشته شوم، ولی در جبهه کشته شوم. یا به هر طریقی که میدانید مرا ببرید از هواپیما در جبهه پرت کنید تا آنجا کشته بشوم.این وضعیت که پیش آمد، رئیس دادگاه که مرحوم آیت الله ری شهری بودند، حکم ندادند و این پرونده را برداشتند و بردند محضر حضرت امام خمینی رحمت الله علیه و عفو او را گرفتند. تصوّر میکنم همان روزپرونده را بردند یعنی صبح که دادگاه بود، بعدازظهر پرونده را بردند خدمت حضرت امام ( ره ) ( روایت است که ا, ...ادامه مطلب